هر دم به بهانه ای تو را یاد کنم . افسرده دلم به یاد تو شاد کنم. بی تو دل من چو کلبه ای خاموش است . با یاد تو این خرابه اباد کنم
تاریخ روزه داری در دین مسیحیت به قبل از قرن هشتم میرسد، روزه در تقویم کلیسا هم ثبت شده و جزو آداب فقهی به شمار میرود. در انجیل آمده است که حضرت مسیح پیروان خود را امر به روزه داری نموده است: آنگاه عیسی به قوت روح به پایان برده شد تا ابلیس او را امتحان کند، پس چهل شبانه روز روزه داشته و نهایتاً گرسنه گردید.
در اناجیل به وجوب روزه تصریح شده و روزه دار را ستوده و او را از ریا برحذر داشته است.
سنت یهودی تا زمان حضرت عیسی – در صورت های مختلفش- یعنی پرهیز از خوراک، پرهیز از سخن و... رایج بوده و پس از او هم میان حواریان و کسانی که مبلغ پیامش در مناطق مختلف جهان شدند، رواج داشته است. بطوری که روزه داری از خصوصیات حواریون و رسولان پیام عیسی بوده است.
این امر نشانگر آن است حضرت عیسی خود به روزه عملاً و قولاً توجه داشته و شاگردانش نیز پس از وی به امر روزه توجه داشته اند. جیمز هاکس در این باب میگوید: حیات حواریون و مومنین- (مسیحی) ایام گذشته، عمری مملو از افکار، لذت و زحمات بیشمار و روزه داری بود.
حضرت عیسی بی شک پیش از آغاز رسالتش، همچون یک یهودی، ایام روزه داری در دین یهود مثل روزه یوم کیپور را مراعات میکرده و به نظر برخی ، او تنها اصول را بیان کرده و وضع قوانین را به عهده کلیسا نهاده است.
چند نکته ای که در این دین حائز اهمیت است، این است که اولاً در مسیحیت دو واژه روزه و پرهیز وجود دارد که بین این دو تفاوتی وجود دارد به این نحو که در ایامی که باید پرهیز را رعایت کرد، تنها از مصرف گوشت پرهیز میکنند ولی در ایام رعایت روزه همراه با پرهیز از گوشت غذای مصرفی و دفعات وعده غذا هم محدود میشود، دوماً یکی از روزهای مهم در مسیحیت روز عید پاک یا the easter day است که به مناسبت قیام عیسی از قبر گرامی داشته میشود. هفته پیش از این روز «هفته مقدس» گفته میشود که در تعیین بسیاری از روزه ها هم نقش مهمی دارد.
نصارا در ماه رمضان روزه می گرفتند اما چون این ماه با فصل گرمای شدید تابستان مواجه می شد، ماه رمضان را به ماههای شمسی انتقال دادند تا ماه رمضان ثابت بماند. به مرور زمان و به میل و سلیقه کشیشان و اسقفها 10 روز دیگر نیز به این روزه اضافه شد و در مجموع روزه اهل نصارا به 50 روز رسید. آنها به مدت چهل روز از اغذیه چرب و شیرین خودداری می کنند و روز قبل از این 40 روز را سه شنبه چاق گویند که در آن روز هر چه بخواهند می خورند و می آشامند. هر یک از شاخه های دین مسیحی نیز نوعی روزه مخصوص به خود دارند .
فلسفه روزه در مسیحیت
برخی میگویند که روزه و دعا وسایلی برای مقابله با وسواس های شیطانی است و روزه حقیقی آن است که هیچ بدی مرتکب نشوی و با قلبی خالص خود را وقف خدمت به خداوند کنی.
مسیحیان معتقدند که روزه ظاهری نیست بلکه باطنی و معنوی است و هدف اصلی آن این است که با فروتنی به خدا تقرب جویند و هدایت های او را بطلبند. همچنین در کتاب اشعیاء نبی، فصل 58، آیات 6-9 در این باره چنین آمده که: «مگر روزهای که من می پسندم این نیست که بندهای شرارت را بگشائید و گره های یوغ را باز کنید و مظلومان را آزاد سازید و هر یوغ را بشکنید؟ مگر این نیست که نان خود را بین گرسنگان تقسیم کنی و فقیران رانده شده را به خانه آوری و چون برهنه را بپوشانی و ... آنگاه دعا خواهی کرد و خداوند توبه را اجابت خواهد فرمود و استغاثه خواهی نمود و او خواهد گفت که اینک حاضر هستم».
روزه مسیحی به منظور صواب و ریاضت و یا به دست آوردن دل خدا و نجات از گناه به جا آورده نمیشود زیرا آنان معتقدند با ریخته شدن خون مسیح بر صلیب و مرگ و دفن و قیام او از مردگان نجات از گناه و طریق راه یافتن انسان به حضور خدا مهیا گردیده است.
بعضی از دلایل روزه گرفتن مسیحیان به شرح زیر میباشد:
1- اینکه دل در حضور خدا نرم و فروتن شود.
2- مسیحیان به صدا و هدایت حضور خدا حساس باشند.
3- نفس سرکش ضعیف و سرکوب باشد.
4- پرستش و دعای مسیحی قویتر و موثرتر باشد.
آنها میگویند روزه مسیحی کمک میکند که یاد بگیریم از خودخواهی انسان دوری و از خودگذشتگی داشته باشیم و بیشتر قدر و ارزش فداکاری عظیم را درک کنیم.
همچنین باید از ریاکاری و هرگونه ظاهرسازی و خودنمایی به دور باشد. چرا که عیسی در (انجیل متی فصل6، آیات 18-16 ) بدان اشاره کرده و میفرماید: «وقتی روزه میگیرید مانند ریاکاران خودتان را افسرده نشان ندهید. آنان قیافه های خود را تغییر میدهند تا روزه دار بودن خود را به رخ بکشند. اما تو وقتی روزه میگیری سرت را روغن بزن و صورت خود را بشوی تا مردم از روزه تو باخبر نشوند بلکه فقط پدر تو که در نهان است آن را بداند».
روزه در مسیحیت جامع احکام مذهبی نیست به همین دلیل روزه مسیحی در زمان و تحت قوانین خاصی نیست، آنها آزادند در هر زمان و با هدایت روح خدا بطور فردی و جمعی برای یک یا چند روز و حتی برای چند ساعت روزه بگیرند.
روزه های مهم مسیحیان عبارت است از:
1- روزه روز جمعه قبل از عید پاک که در قرن دوم متداول بود.
2- روزه غیرکامل دوشنبه تا پنجشنبه هفته مقدس
3- روزه چهل روز قبل از عید پاک
4- روزه چهل روز قبل از هفته مقدس
5- روزه چهارشنبه و جمعه هر هفته؛ به مناسبت روز توطئه یهودیان برای دستگیری عیسی و روز جمعه بدلیل به صلیب کشیدن عیسی
6-روزه های فصلی
7- روزه، بعنوان کفاره گناهان
روزه روزهای یکشنبه روز عید پاک، روزه در روز نیطیکاست - بدان سبب که روز جشن و شادمانی است - ممنوع است.
سه فرقه کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان در مسیحیت روزه های خاص به خود را دارند و روزه هایشان با یکدیگر فرق میکند که در زیر به بعضی از آنها اشاره شده است:
کاتولیکها
آنها روزه روز چهارشنبه و جمعه الصلیب را میگیرند بعلاوه تمامی روزهای جمعه ماه انابت را که به دوران توبه و تعمق معروف است را روزه میگیرند، و در این دوران دو نوع غذای ساده و یک غذای معمولی میخورند و از خوردن گوشت پرهیز میکنند.
ارتدوکس شرق
آنها نیز ماه انابت، روزه رسولان، روزه معراج مریم به آسمان، روزه ویژه میلاد مسیح و چند تا روزه یک روزه دارند بعلاوه تمامی روزهای چهارشنبه و جمعه که در این دوران از خوردن گوشت، لبنیات ، تخم مرغ و ماهی پرهیز میکنند.
پروتستان
روزه آنها به خود افراد، کلیساها و سازمانها بستگی دارد و در این مدت بطور کامل از لب زدن به آب و غذا خودداری میکنند و برخی مایعات را نمیخوردند و از خوردن یک یا چند وعده غذا صرف نظر میکنند.
همانطور که قبلاً اشاره شد روزه به عنوان یک مقوله دینی و عبادی امری نیست که به چند دین محدود باشد و اثری از آن در ادیان نباشد. شواهد تاریخی حاکی از آن است که اگر اختلافی هست در صورت و کیفیت توجه به آن است نه در اصل آن و در میان اقوام مختلف در گذشته و حال، روزه و پرهیز جایگاه خاصی برای خود داشته و دارد.
اکرم امانی کارشناس ارشد ادیان و عرفان
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
منبع:تبیان
آموخته ام که خدایی دارم که به جای اینکه کوله بار مشکلات را بر دوش بکشم می توانم آنها را در دامن خدایم بریزم .
آموخته ام که زندگی زیباست و این چشم های من است که گاهی آن را زشت می بیند .
آموخته ام که من نمی توانم انسان ها را تغییر دهم اما می توانم نگرش خود را بهبود بخشم .
آموخته ام که مردم آزادند تا در مورد ما هر گونه که می خواهند فکر کنند اما این بدان معنا نیست که هر طور که آنان فکر کنند ما هم همان طور باشیم .
آموخته ام که نفرت هیچ گاه نفرت را از بین نمی برد بلکه این محبت است که دشمن نفرت است .
آموخته ام:
با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.
با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.
از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود .
تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم.